اوای دل

مهدی حاجعلی پور

۱۷ مطلب در اسفند ۱۳۹۷ ثبت شده است

چهارشنبه سوری سنت دیرین ایران باستان ، بر شما خجسته باد🔥

سیاوش یکی از مظلومترین چهره های شاهنامه است

که وقتی زن پدرش سودابه به او دل بست هرگز به مکر نامادری گرفتار نشد.

تا اینکه این جسارت به گوش پدرش کیکاووس رسیدو شدیدا مورد خشم او گردید.

سیاوش از پدر خواست تا برای اثبات پاکی و بیگناهیش از هفت تونل اتش گذر کند و اگر سالم بیرون امد انرا دلیل بی گناهیش بدانند

این ازمون اتش در اخرین سه شنبه سال انجامید

و او سرفرازانه بیرون امد

به دستور پدر این روز جشن ملی شناخته شد

و ما هم واپسین سه شنبه را به یاد پاکی و انسانیت با پریدن از روی اتش جشن میگیریم

چهارشنبه سوری سنت دیرین ایران باستان ،  بر شما خجسته باد🔥

۲۸ اسفند ۹۷ ، ۲۰:۵۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهدی حاجعلی پور

روز مردان سرزمینمون مبارک🌹

🌺مردها تشنه روز مرد نیستند🌺


مردها به یک روز قدردانی در سال نیازی ندارند، مرد آفریده شده تا تکیه گاه شود نه متکی باشد، مرد به این حساس نیست که کی و چی کادو می‌گیرد! فلانی برای شوهرش چه خریده؟ جوراب گرفته یا ساعت مچی طلا ؟


همین که تبسم را بر لب زنش ببیند، 

همین که لبخند را بر چهره دخترش ببیند،

همین که سربلندی پسرش را ببیند، 

همین که خواهرش بتواند به او تکیه کند،

همین که مادرش با او درد دل کند،

همین که پدر پیرش جوانی خودش را در او ببیند،

همین ها برای مرد کافیست

همین ها مرد را خوشبخت می‌کند


مرد آمده تا دیگران را خوشبخت کند،

آمده تا شود ستون خانواده، 

آمده بسوزد تا روشنایی بخشد، 

هیچ هدیه ای، هیچ کادویی، هیچ گوهر گرانبهایی هیچ مردی را خوشحال نمیکند مگر آرامش خانوده اش!


مرد مهرورزی بلد نیست، چون مادر نیست! مرد مهروزی اش را به زبان نمی‌آورد، نشان می‌دهد


✅بهترین هدیه برای یک مرد، یک تشکر واضح و شفاف به همراه لبخند و رضایت و  آرامش خانوده‌اش هست‌...


عمرشان دراز و عزتشان افزون باد

روز #مردان سرزمینمون مبارک🌹

۲۸ اسفند ۹۷ ، ۲۰:۵۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهدی حاجعلی پور

ماتوبه شڪستیم ولی دل نشڪستیم

آنجا ڪه دلی بود به میخانه نشستیم

آن توبه صدساله به پیمانه شڪستیم


ازآتش دوزخ نهراسیم ڪه آن شب،

ماتوبه شڪستیم ولی دل نشڪستیم


۲۶ اسفند ۹۷ ، ۰۰:۱۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهدی حاجعلی پور

تا به کی باید رفت!!!


تا به کی باید رفت

از دیاری به دیاری دیگر؟

نتوانم، نتوانم جُستن..

هر زمان عشقی و یاری دیگر!

کاش ما آن دو پرستو بودیم

که همه عمر سفر می‌کردیم

از بهاری به بهاری دیگر..!

۲۴ اسفند ۹۷ ، ۰۲:۰۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهدی حاجعلی پور

بهار نزدیک است!

از امروز همه چیز آخـــرین است


آخــرین هفته

آخــرین دلشوره هایِ شیرین اسفند

اتمـــامِ اخرین جایِ گردگیری نشدهء خانه


آخــرین اتمام حجت ها با خــودمان

حــالمان

آرزوهــایمان

آخــرین یا مــقلب القلوب ها

و

آخــرین امیدهای گــره خورده، به اشــارهء سالی نو، ڪه هــمه چیز درست میشود


این چنــد روزِ اخر هم باید اسبِ سال را مـجاب ڪرد ڪه تا مـــنزلگاه راهی نیست


بتاز...ڪه نــو شدن نزدیڪ است!

۲۳ اسفند ۹۷ ، ۲۲:۲۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهدی حاجعلی پور

اعتماد!


آدم،

وقتی واقعاًکسی رادوست دارد؛

ساده وآسیب پذیرمیشود!

سهمیه ی عشقِ مراهم شمابردارید

ازآخرین باری که کسی را واقعاً

دوست داشتم؛

هنوزجایِ اعتمادم دردمیکند!



۱۷ اسفند ۹۷ ، ۱۳:۴۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهدی حاجعلی پور

انسانم ارزوست!!!

انسان ها شبیه هم عمر نمی کنند

یکی زندگی می کند

یکی تحمل


انسان ها شبیه هم تحمل نمی کنند

یکی تاب می آورد

یکی می شکند


انسان ها شبیه هم نمی شکنند

یکی از وسط دو نیم می شود

دیگری تکه تکه


تکه ها شبیه هم نیستند

تکه ای یک قرن عمر می کند

تکه ای یک روز ...

۱۳ اسفند ۹۷ ، ۱۷:۲۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهدی حاجعلی پور

...!!!

اینجا چرا می‌تابی ای مهتاب؟

برگرد!

این کهنه گورستان غمگین

دیدنی نیست


جنبیدن خلقی که خشنودند و خرسند

در دام یک زنجیر زرین دیدنی نیست . . .


می‌خندی اما

گریه دارد حال این شهر . . . 

۱۱ اسفند ۹۷ ، ۰۰:۳۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهدی حاجعلی پور

اسفند ماه

"اسفند" ماه

پیاده روهاى شهر پر میشود از دستفروشانى که

کیفیتِ جنسشان مهم نیست،


جنسِ دلشان مهم است...


پیر و جوان

زن و مرد

از تجریش تا چهار راهِ ولیعصر...

آدمهایى که نگاهِ مردم برایشان مهم نیست،


حالِ خوبشان مهم است

و با زبانِ بى زبانى به ما میفهمانند

که گاهى در اوجِ ثروت،چقدر فقیریم...


خرید حتى اگر نمیکنید

لبخندى پر از مهر تحویلشان دهید،

تا بدانند این شهر اگر هنوز نفس میکشد

بخاطرِ وجودِ آنهاست

۱۰ اسفند ۹۷ ، ۰۰:۱۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهدی حاجعلی پور

بوف کور

خیره در چشمانت که می شوم

بوی خاک آفتاب خورده به مشامم می خورد.

گم می شوم در گندمزار

میان خوشه ها...

بال به بال شراره های سبز در بیکران ها به پرواز در می آیم

چشمان تو چون تغییر مداوم ماده

هر روز پاره ای از رازش را می نماید

اما هرگز 

تن به تسلیمی تمام نمی دهد...



۰۸ اسفند ۹۷ ، ۲۱:۵۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهدی حاجعلی پور