-چه بَد عیدی شد این

از صد عزا بدتر، چه بد عیدی

همانکه گفته بودم

بی تو خواهد شد، همان! دیدی؟


مبارکباد می‌گویند و می‌خندم به تلخواری

که باغم گشته بشقابی، بهارم سبزه‌ی عیدی


نهال ریشه سوزم را چه حاصل از بهار، آخر؟


گرفتم سبز شد در باغتان هم سروی و بیدی

گرفتم روز هم نو شد چه خواهد داد این نوروز؟


به من، یا هر زمان فرسود چون من کهنه نومیدی

به روز خویش شب می‌گویم و بدتر که جز با تو

توافق نیست آفاق مرا با هیچ خورشیدی